مامان نگاره (5)
ماه پنجم: مادر جون و باباحاجی به کربلا رفتن ، مامان بزرگ و عمو احسان و زن عموی منم همراهشون بودن. کلی برا تو و حامی سوغاتی آوردن، خوش به حالتون دیگه کسی مارو تحویل نمیگیره! تو این ماه دیگه بازی گوشی هات شروع شد! نمیدونم چرا شیر نمیخوردی! بردمت پیش آقای دکتر گفت : خانوم پسر شما داره شیطنت میکنه! هیچیش نیست! بله ...... شیطنت آقا مهرسام دو تا سرم و بستری شدن من تو بیمارستانو به ارمغان داشت! هنوزم سمت چپی رو نمیخوری! نمیدونم چه مشکلی باهاش داری! این ماه چون شیر نمیخوردی، دکترت گفت فرنی دادن رو شروع کنم، خدا رو شکر خیلی فرنی دوست داری همچین با ولع میخوری تا بیام قاشق بعدی...
نویسنده :
مهرسام
1:09